مدح و شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
رفتی و دست مهربانت رفت در خاک رفتی و از داغت عزادارند افـلاک با خویش بردی آن نگاه مهربان را آن رحمت جاری و پاک و بیکران را رفـتی ولی بـوی تو را دارد مـدینه ابری شده از غـصه می بارد مدیـنه یک عمر در راه خدا سختی کشیدی رفتی ولی از امتـت خـیـری ندیدی قرآن صدایت میزند برگرد احـمـد آیـات رحـمـن غـرق ذکـر یا محـمد برگـرد آیـات خـدا بیتـو غــریـبـنـد آیـات نـور و انّـمـا بیتـو غـریـبـنـد آقا تو رفتی بیت الأحزان را ندیدی سینه زدن بر خاک سوزان را ندیدی رفتی نـدیـدی نالـههای دخـتـرت را خون گریهها و ربّـنـای دخـترت را رفتی ندیدی بعد تو حرمت شکستند دستان حـیـدر را میان کـوچه بستند رفتی سفارشهای تو روی زمین ماند بعد از تو زهرا و امیرالمومنین ماند بعد از علی تنها و بی یاور حسن شد خونین جگر خونین دهن خونین کفن شد رفـتـی نـدیـدی مـاجـرای کـربلا را رفتی نـدیـدی پـیـکـر در بـوریـا را در کربلا اجر رسالت اینچـنین بود جسم حسینت پاره پاره بر زمین بود بی اعتـنـا از گریه زیـنب گـذشـتـند از روی جسمش با سم مرکب گذشتند اینجا میان روضهها زینب قـدم زد آتش به جـان شعرهای محـتـشم زد این کشته افـتاده بیسر حسین است این که نمانده از تنش پیکر حسین است این که سپـاهی ریخـتـه روی تن او این شاه بیسردار و بیلشکر حسین است این خیمهای که گیسوی حورش طناب است حـالا اسیـر شعـلـهها و آفـتاب است این پیکری که زینت دوش نبی بود حالا تـمـام پـیکـرش شد خـاک آلود |